دلنوشتهای برای پرستاران
امتیاز:
✍️محمد رستمی؛ فعال فرهنگی- ایلام
🔹و آنگاه استاد گفت .....
در دوره کارشناسی رشته مدیریت، استادی داشتیم که با زیبایی هرچه تمامتر مفاهیم مدیریتی را توضیح می داد.
🔹گاهی خیلی تلاش می کرد واژگان خارجی را برایمان شرح دهد و تفسیر کند؛ از اوتپوت و اینپوت و سیپییو و فرایند و...
رسید به مدیریت بحران نم نم اشک بر روی گونه هایش جاری شد. گفت بچه ها هیچ می دانید تاریخ در مدیریت بحران هیچ کس مثل حضرت زینب کبری سلام الله علیها را ندیده است .
🔹خیمه های سوخته ، نعش خونین برادران جا مانده اش و غریبی و اسارت کودکان اما او دلاورانه دست و پای خود را در بینظیر ترین بحران گم نکرد و به زیباییهای صحنه کربلا نگاه کرد و سربلند بیرون آمدن از امتحان الهی ...
🔹بهراستی چه زیباست که میلاد آن حضرت را روز پرستار نامیده اند.
🔹همه کار پرستاری بحران است؛ نبض بیمار ، فشار خون و سطح هوشیاری درجه اکسیژن و...
🔹بهخصوص این کرونای منحوس که مجموعه ای از بیماری ها را در سرزمین تن نمایان می سازد.
🔹پرستاری که بچه های قد و نیم قدش را تنها گذاشته است و نمی داند با این دنیای مجازی فرزندش در شاد آنلاین است یا بار استرس اجازه شادی کودکانه به او نمی دهد ؟!
🔹خسته است اما باید لبخند بزند تا بیمار خیال بد نکند، باید امید بدهد ، باید هر روز در دل بحران سر بلند بیرون آید.
🔹خواهرم ، برادرم و تو که پدرت هم سن و سال من است؛ دخترم!
روزتان مبارک باد.
🔹یلدا را به خانه کسی نخواهم رفت تا شب فراق تو با طفلک نازت دراز نشود.